با کودکان لجباز چطور برخورد کنیم؟
تعریف لجبازی کودکان
در یک تعریف ساده، کودک لجباز کودکی است که از پذیرش و اطاعت از فرمانها و دستورات والدین و یا کسانی که مسئولیت او را بهعهده دارند سرباز میزند.
این امر میتواند بهدلیل:
۱. ویژگیهای شخصیتی کودک
۲. سن کودک (استقلال طلبی در ۲ تا ۳سالگی و نوجوانی)
۳. و الگوگیری از والدین باشد. (مورد سوم تنها در شرایط حضور دلایل اول و دوم به لجبازی منجر میشود)
لجبازی کودکان عبارت است از ابراز قاطعیت در عدم تغییر دیدگاه خود درباره یک موضوع. بنابراین روی دیگر لجبازی میتواند قاطعیت و اراده باشد. بنابراین ما از یک سو کودکان لجباز و از سوی دیگر کودکان با اراده و قاطع داریم که ممکن است آنها را با یکدیگر اشتباه بگیریم. اینگونه کودکان را نمیتوان به آسانی فریب داد و یا از کاری که میخواهند انجام دهند منصرفشان کرد. این کودکان ترجیح میدهند تا خودشان تجربه کنند و آنچه را دیگران به آنها میگویند را نمیپذیرند. آنها شجاع هستند و به محدودیت های بزرگسالان اهمیتی نمیدهند. هر دوی این کودکان دوست ندارند که دیگران به آنها دستور بدهند و به آنها بگویند که چه بکنند و چه نکنند. آنها بهیچوجه شخصیت مطیع ندارند و بهجای تکیه کردن بر منابع قدرت بیرونی بر دانش و هوش شهودی خود تکیه میکنند. آنها بینهایت سوال میپرسند. اگرچه کنار امدن با این کودکان دشوار است ولکن دارای ویژگیهای مثبتی هستند. از جمله تحقیقات ۴۰ ساله طولی نشان میدهد که این کودکان در کار و تحصیل موفق بوده و در بزرگسالی جزو افراد پردرامد جامعه هستند.
والدین باید بین کودک لجباز و کودک مصمم و قاطع تفاوت قائل شوند و به آسانی برچسب کودک لجباز را به کودک خود نزنند. رفتار نادرست و غیرصبورانه والدین میتواند یک کودک با اراده و قاطع را به یک کودک لجباز تبدیل کند. تفاوت کودک لجباز با کودک قاطع یا با اراده آن است که خواستههای کودک لجباز واکنشی و کوتاهمدت است، در حالیکه کودک قاطع میل زیادی به موفقیت دارد و کاری را که میخواهد انجام بدهد، رها نمیکند. واکنشهای صحیح والدین میتواند سرسختی کودک را بهجای آنکه در مقابل والدین قرار بگیرد و آنها را به مبارزه بطلبد او را تبدیل بهفردی بااراده و قاطع برای رسیدن به اهداف متعالی کند. کودک لجباز و کودک قاطع و بااراده در دیگر ویژگیها مشترک هستند.
ویژگیهای مشترک کودک لجباز و کودک قاطع و بااراده را میتوان اینگونه بر شمرد:
۱. خشم شدید و مهار نشدنی: معمولا کودکان از خود اوقات تلخی نشان میدهند، ولی خشم این کودکان شدید است و مدت زیادی بهطول میانجامد. این کودکان بلند بلند فریاد میکشند، پای خود را بر زمین میکوبند و خود را به زمین میزنند تا نشان دهند چقدر برای خواستهشان میتوانند جلو بروند.
۲. بدون دلیل قانع نمیشوند: بدترین چیز برای این کودکان آن است که به آنها بگوییم: «این کار را باید انجام دهی چون من به تو میگویم». آنها دلیل محدودیتها را باید بدانند در غیر اینصورت آن کار را انجام نمیدهند.
۳. رفتار رئیس مابانه: آنها در ارتباط با دیگران دستوردهنده هستند. از آنجایی که در ذهن آنها نحوه انجام کار مشخص است بدون احساس شرم و خجالت به دیگران نیز میگویند که چطور آن کار را انجام دهند.
۴. بیقرار و ناشکیبا: همه چیز باید طبق زمانبندی آنها انجام شود. نمیتوانند منتظر کسی یا کاری بمانند.
۵. اخطارهایی را که مطابق میل آنها نباشد نادیده میگیرند: در صورتی که قصد انجام کاری را داشته باشند نمیتوان آنها را منصرف کرد. هرچقدر نیز خطرهای پیش رو را به آنها بگویید آنها نمیشنوند.
۶. سرسختی: کاری را که نخواهند انجام دهند بهیچوجه انجام نمیدهند و هیچ چیز نمیتواند آنها را از کاری که میخواهند انجام دهند، منصرف کند.
۷. قوانین مخصوص به خود: آنها تابع قوانین بیرونی نیستند. نمیتوانید به آنها بگویید ساعت ۱۱وقت خواب است. آنها هر زمان احساس خستگی کنند، میخوابند. آنها با قوانین خارجی و تحمیلی بهشدت مبازه میکنند.
کودکان در دو مرحله به سمت استقلال خود گام بر میدارند. مرحله اول در سن ۲ سالگی آغاز میشود و مرحله بعدی در نوجوانی است. همگام با آغاز این دو مرحله، رفتارهایی از کودک سر میزند که والدین اسم آن را لجبازی میگذارند، در حالیکه این مرحلهای طبیعی از رشد روانی انسان است. کودک در دو سالگی وجود خود را در نه گفتن به اطرافیان مییابد. او با نه گفتن بین خواسته خود و خواسته مادر تمایز قائل میشود و درنتیجه از این طریق وجود خود را اثبات میکند. تا پیش از این بهجهت ناتوانی کودک هرچه مادر اراده میکرد، اجرا میشد؛ ولکن کودک با نه گفتن به خواستههای اطرافیان، هویت و وجود خود را پیدا میکند و به این روش من هستم را اعلان میکند. بههمین دلیل است که بیشترین واژههایی که در این سنین از کودک میشنوید «من» و «خودم» است. جملههایی مانند: «من خودم آب میریزم، خودم بلدم، من دوست ندارم این رو.»
در این سنین گاه احساس میکنید کودک قصدش فقط مخالفت با شما است. اگر بگویید کاری را انجام بده، میگوید انجام نمیدهم و اگر بگویید انجام نده، با جیغ و فریاد همان کار را میخواهد انجام دهد. درست حدس میزنید! او با خواسته شما مخالفت میکند ولی نه بهدلیل آنکه لجباز است، بلکه بهدلیل آنکه بهدنبال کسب استقلال از شما است و این مرحلهای طبیعی در سیر رشد او است.
وقتی رفتارهای کودک تعبیر به لجبازی و نافرمانی از شما شود و شما، خود یا همسرتان را مسئول تربیت غلط او بدانید، واکنش و میزان صبوری شما مسلما متفاوت از زمانی است که رفتارهای او را ناشی از مرحله رشدی او و گریزناپذیر بدانید.
زمانی که پیوند عاطفی بین مادر و کودک شکل نگرفته، کودک دلیلی ندارد بخواهد خشنودی مادر را کسب کند و بههمین دلیل درخواست از کودک بالاخص در سنینی که بهدنبال کسب استقلال است با چالش همراه است. تصور کنید مافوق بداخلاقی دارید که همیشه خواستهاش را به شما رئیس مابانه و با تندی و بیان میکند. چقدر احتمال دارد خواسته اش را انجام دهید؟ کودکان نیز فرقی با ما ندارند. آنها نیز زمانی که پیوند عاطفی قوی با شما دارند و شما در فضایی از محبت خواسته خود را بیان میکنید انگیزه بیشتری برای انجام آن دارند.
تمام رفتارهای کودکان بر مبنای آن شکل میگیرد که چگونه محبت و توجه کسی را که عاشق او هستند، کسب کنند. وقتی آنها با خشم و عدم تایید ما روبرو میشوند و از کسب محبت عاطفی ما ناامید میشوند، دیگر دلیلی برای خوش رفتاری ندارند و شروع به لجبازی و بدقلقی میکنند. ما نمیتوانیم احساس و یا فکر کودک خود را تغییر دهیم، اما میتوانیم رفتار خود را تغییر دهیم و بالتبع فکر، احساس و در نتیجه رفتار کودک نیز تغییر میکند.
دستورالعملهای نحوه رفتار با لجبازی کودکان
۱. برای ارتباط اولویت قائل شوید: کاری نکنید که کودک شما را در مقابل خود ببیند. بهیچوجه جز در مواقعی که واقعا خطر کودک را تهدید میکند، با زور چیزی را تحمیل نکنید. همواره این سوال را از خودتان بپرسید که آیا ارزش دارد ارتباط خود را با کودک بهخاطر خوابیدن سر وقت و یا استفاده از گارشو و یا تذکر به کودک درباره رفتارش بهخطر بیاندازم.
۲. با کودک وارد جنگ قدرت نشوید: این باور که اگر کوتاه بیایم او پررو میشود و بیشتر میخواهد، تنها بر اساس سیستم فکری شما صحیح میباشد. زیرا به احتمال قوی شما نیز به همین طرز تفکر تربیت شدهاید. ذهن شما دنیا را بر اساس معیار رقابت و زورگویی میبیند و نه همکاری. اجازه ندهید رفتار شما این چرخه غلط را به نسلهای بعد منتقل کند. در صورتیکه شما نیز با رفتار کودکانه خود بر خواسته خود پاقشاری کنید، رفتار شما تفاوتی با رفتار لجبازانه کودک ندارد. تنها فرقش آن است که شما زور بیشتری دارید و می توانید خواسته خود را بهکرسی بنشانید. بنابراین رفتار لجبازی شما الگوی غلطی برای کودک میشود. این رفتار شما باعث میشود تا لجبازی کودک که مرحلهای گذرا است تداوم بیابد و جزو سبک شخصیتی او شود. بهگونهای رفتار کنید که او شما را در کنار خود ببیند و نه کسی که همواره میخواهد او را کنترل کرده و به او امر و نهی کند. بنابراین جنگ قدرت با کودک یک بازی دو سر باخت برای شما است، چه که اگر برنده شوید و کودک مجبور شود به حرف شما عمل کند علاوه بر آنکه الگوی بدی برای کودک میشوید، خشم نهفتهای را در کودک ایجاد میکنید که در جای دیگری و با افراد دیگری بروز خواهد کرد. او فکر می کند که انچه او را به خواسته اش می رساند ان است که قوی تر شود و بیشتر زور بگوید. اگر کودک با داد و بیداد و فریاد حرف خود را به کرسی بنشاند و شما را به عقب نشینی مجبور کند یاد می گیرد تا هر بار برای رسیدن به خواسته خود داد و بیداد بیشتری بکند. بنابراین اگر کودک به چیز شکستنی دست میزند و یا به آشپزخانه میرود که خطرناک است بهجای مقابله و بازداشتن او بهتر است محیط خانه را عوض کنید. در اینصورت وارد چالش با کودک نمیشوید.
۳. با توجه به سن و سال کودک به او مسئولیت و حق انتخاب بدهید: نظر او را تا جای ممکن جویا شوید. اگر میخواهید برای او لباس بخرید، در دوسالگی از او بخواهید تا بین ۲ لباس انتخاب کند. در ۳ سالگی کودک میتواند از بین تعداد بیشتری لباس دست به انتخاب بزند. همواره فکر کنید که چه انتخابهایی را میتوانید به کودک واگذار کنید. بله، مسلما انجام دادن کارها توسط خودتان خیلی راحتتر از واگذار کردن آن به کودک است. حوصله بهخرج دهید و کارها را تا جای ممکن به کودک واگذار کنید و تمامی کارهای کودک را تحت کنترل خود نگیرید.
مادران نگران و مضطرب تمامی کارهای کودک را خود بعهده می گیرند که این کار باعث میشود بنا بر خلق و خوی ذاتی، کودک یا فردی بسیار مطیع شود و یا فردی که در برابر هر خواسته دیگران مقاومت می کند که هردو این روشها یک ناهنجاری محسوب میشود. دادن حق انتخاب به کودک باعث میشود احساس استقلال در او ارضا شود. در جاهایی که نیازی به دخالت شما نیست، بیجهت دخالت نکنید. بهطور مثال، در هنگام غذا خوردن کودک لزومی ندارد تمامی کارها را شما انجام دهید. غذا را برای او آماده کنید و اجازه بدهید کودک با دستان خودش و بهمیزان دلخواه خود و از نوع غذای مطلوب خود بخورد. نظر او را جویا شوید. بهجای آنکه بگویید باید این کت را بپوشی، بهتر است بگویید کدام یک از این کتها را دوست داری بپوشی؟
۴. دلیل رفتار و خواسته خود را به کودک توضیح دهید: بدترین چیز برای کودکان لجباز و یا قاطع آن است که بهجای دلیل به آنها بگوییم این کار را باید انجام دهی : «بهخاطر اینکه من بهت میگویم». برای قوانین خود باید دلیل و توضیح ارائه کنید. «میدانم که خیلی دلت میخواهد امروز به گردش برویم، ولی نمیتوانیم زیرا امروز باران میبارد».
۵. حداقل قوانین را بگذارید: وقتی قوانین زیادی میگذارید، ناخوداگاه این پیام را به کودک میدهید که او میتواند قوانین را زیر پا بگذارد. تنها تعداد محدودی قوانین مهم داشته باشید تا کودک انگیزه پیروی از آنها را داشته باشد. در غیر اینصورت کودک احساس میکند هر کاری کند باز هم قوانینی وجود دارد که او مراعات نکرده، بنابراین انگیزهای برای پیروی از قوانین ندارد. موضوعات مهم و غیرمهم را در ذهن خود تقسیمبندی کنید و بر سر موضوعات کوچک جنگ قدرت بهراه نیندازید. تصور کنید شما ۵ بلیط برنده دارید. اگر قرار باشد در جاهای غیرضروری بلیط خود را خرج کنید، مسلما در موقع ضرورت و یا مواقعی که رفتار کودک خطرناک است، حرف شما خریداری نخواهد داشت. برای مسائل کوچک و بیاهمیت حد و حدود مشخص نکنید تا توان و انرژی لازم برای مواجهه در موقعیتهای ضروری و مهم را داشته باشید.
۶. در درخواست های خود بازنگری کنید: به درخواستهای خود فکر کنید. آیا با سن و سال کودک مطابقت دارد؟ آیا درخواست ارزشمندی است؟ پیش از آنکه از کودک بخواهید در میهمانی که ۲ ساعت بهطول میانجامد در کنار شما ساکت بنشیند، از خود بپرسید آیا این درخواست من در حد و توان کودک من میباشد؟ و چقدر این خواسته من مهم است؟
۷. کم بگویید و زیاد بشنوید: کم گفتن و زیاد شنیدن باعث میشود دلیل لجبازی کودک در آن لحظه را درک کنید. آیا قصد جلب توجه دارد؟ آیا نیاز فیزیولوژیکی دارد؟ آیا نیازش حسی است؟ آیا این کار به او آرامش میدهد؟ برای درک دلیل لجبازی کودک باید به کودک خوب گوش بدهید.
۸. نگاه خود را تغییر دهید: اگر زمانی که کودک شما به درخواستتان عمل نکرد، آن را یک تخلف در نظر بگیرید؛ واکنش شما متفاوت با زمانی است که آن را یک لحظه آموزش بدانید. درک آنکه نافرمانی کودک نه بهدلیل آن است که او یک کودک لجباز است و یا آنکه میخواهد با شما مخالفت کند، بلکه فرایند طبیعی رشد در او است، به شما کمک میکند تا رفتار مناسبی با کودک داشته باشید.
۹. احساس کودک را درک کرده و به کودک بازگو کنید: به کودک بگویید که درک میکنید او چقدر دوست دارد که مدت بیشتری در کنار دوستش بازی کند و چقدر ناراحت کننده است که پدر کار دارد و مجبور هستیم برویم.
۱۰. در مواقع غیرضروری نه نگویید: پیشفرض پاسخ ما به درخواستهای کودک باید بله باشد و برای نه گفتن، ممنوع کردن از انجام کاری و یا مداخله در کارهای او باید دلیل منطقی داشته باشیم. والدین بر اساس عادت و یا بهجهت آنکه حوصله فکر کردن و یا همراهی با درخواست کودک را ندارند، با نه گفتن خیال خود را راحت میکنند. والدینی که بهدفعات زیاد نه میگویند، زمانی که محدودیتی تعیین میکنند جدی گرفته نمیشوند.
۱۱. انتظارات خود را روشن و واضح بگویید: بیان جملاتی مانند «بچه خوبی باش»، «میهمانی رفتیم شلوغ نکن»، «حواست به کارهات باشه»، «کاری نکن عصبانی بشوم» هیچکدام برای کودک معنا ندارد، زیرا کودک نمیداند شما از او چه میخواهید. پیش از آنکه جایی بروید، شرایط آن مکان را برای کودک توضیح دهید و دلیل خواستههای خود را برای کودک با توجه به شرایط آن مکان شرح دهید. به او بگویید چه رفتاری در آن محل پسندیده و چه رفتاری قابل قبول نمیباشد. بهطور مثال، زمانی که به کتابخانه میروید، از پیش شرایط انجا را میگویید: «آنجا مکانی است که همه ساکت هستند، چون میخواهند مطالعه کنند. پس در آنجا ما حرف نمیزنیم. اگر چیزی را میخواهی بگویی، دستت را بلند کن تا به بیرون از مکان مطالعه برویم و در آنجا با هم صحبت کنیم».
۱۲. خود واقعیتان باشید: خود را به کودک مانند یک ابر انسان که همه چیز را میداند و همه کار از عهده او بر میآید، نشان ندهید. آنها باید بدانند که ما نیز گاهی مطمئن نیستیم که چه چیز درست است و چه کاری را باید انجام داد. در اینصورت شما چهره انسانیتری از خود به کودک نشان میدهید و ارتباط صمیمانهتری بین شما برقرار میشود. کودک دیگر شما را یک دیکتاتور که باید قدرت او را به چالش کشید، نمیبیند؛ چیزی که کودکان لجباز و یا بااراده با آن بهشدت مشکل دارند.
۱۳. کودک را کنترل نکنید، او را تربیت کنید: در اکثر کتابهای روانشناسی، محرومسازی کودک را بهعنوان راه مواجهه با کودک لجباز میدانند تا از این طریق کودک یاد بگیرد هر چه میخواهد را نمیتواند با لجبازی بهدست بیاورد. اما شما لحظهای خودتان را جای کودک لجباز بگذارید. کسی شما را از آنچه میخواهید محروم میکند. آیا در این زمان شما بهعنوان یک کودک با خود خواهید گفت «اه، من چه کار بدی انجام دادم که لجبازی کردم و حرف پدر یا مادرم را گوش ندادم» و یا اینکه به احتمال قوی شما فکر میکنید او دارد به من زور میگوید، چون از من قویتر است و دائما بفکر راهی برای فرار از زورگویی او هستید. کودک در این حالت تربیت نمیشود و در بهترین حالت او تنها کنترل شده است. با این روش او دنیا را مکانی میبیند که هر کس زور بیشتری دارد، میتواند حرف خود را بهکرسی بنشاند و دنیا جایی نیست که بتوان در آن حرف زد و راهحل پیدا کرد.
۱۴. عجله نکنید: والدین در زمانهایی که در تحت فشار زمان هستند امر و نهی بیشتری میکنند و زمانهایی که در اجتماع هستند و عجله نیز دارند شدت کنترلگریشان بسیار زیاد میشود. بهگونهای برنامهریزی کنید که احتمال فشار آوردن به کودک برای آنکه عجله کند کاهش بیابد. در برنامه خود زمانی را برای پافشاری و مخالفت کودک اختصاص دهید تا او را با تهدید و تحمیل ارادهتان مجبور نکنید. اگر از او کاری خواستهاید که سرباز میزند، به او بگویید: «عزیزم، متاسفم، اما تو باید این ژاکت را تنت کنی زیرا بیرون خیلی سرد است و ما مجبوریم پیاده برویم. اما اگر ترجیح میدهی چند دقیقه دیگر این کار را بکنی هیچ اشکالی ندارد. هر وقت آماده هستی به من بگو.»
۱۵. قاطع باشید: پس از آنکه قوانین مهم و محدود خود را مشخص کردید، مطمئن شدید که بیجهت درخواست کودک را رد نمیکنید، دلیل آن را برای کودک توضیح دادید، برای هماهنگ شدن کودک با خواسته خود به او فرصت کافی دادید و احساس ناراحتی و خشم او را درک کردید، آنوقت دیگر نباید نق زدنها و داد و فریادهای او باعث شود تا قانون خود را زیر پا بگذارید. معمولا والدین در این مواقع از پافشاریهای کودک خسته شده و حرف خود را زمین میگذارند. این بدترین کاری است که میتوانند انجام دهند و باعث میشود کودک درک کند با پافشاری بیشتر به خواسته خود میرسد. خسته شدن و بیحوصلگی و در نتیجه پذیرش شما بهمعنای آن است که از ابتدا قانون غیرمهمی را از کودک درخواست کردهاید، زیرا در صورت مهم بودن با پافشاری کودک آن را زیر پا نمیگذاشتید. آیا هرچقدر کودک اصرار کند، به او اجازه میدهید بر بام خانهای که حصار ندارد برود؟ مسلما خیر. پس، پیش از گذاشتن هر قانون، به اهمیت و ضرورت آن قانون نیک بیندیشید.
چگونه یک کودک لجباز تربیت کنیم؟
علاوه بر موارد بالا، نکات زیر میتواند یک کودک قاطع و با اراده را تبدیل به یک کودک لجباز و سرکش کند:
۱. تنبیه کودک: تنبیه برای انجام ندادن خواستههای والدین و یا مجبور کردن او برای انجام خواسته والدین یکی از مهمترین فاکتورهایی است که یک کودک بااراده را تبدیل به یک کودک لجباز میکند.
۲. بیتوجهی، سرسنگین بودن، قهر کردن: روش دیگر برای واداشتن کودک به اجرای خواستههای خود، بیتوجهی، سرسنگین بودن و قهر کردن است. حتی بعضی والدین پا را فراتر نهاده و ضربه کاری نهایی را نیز به کودک میزنند و او را تهدید به رفتن میکنند. الفی کهن این روش را حتی بدتر از تنبیه دانسته و اثرات آن را بلندمدتتر میداند، زیرا بد ترین چیز برای کودک محروم شدن از عشق، محبت و توجه مادر و پدر است. این کار مانند آن است که من بدانم شما شدیدا به آب نیازمند هستی و تو را از آن محروم کنم تا شما را مجبور کنم به دستورات من عمل کنی.
۳. بیاحترامی به کودک: بهجهت کم بودن سن کودک به نقطهنظرات و احساسات او توجه نمیکنید و کودک را جدی نمیگیرید، دیدگاه خود را در همه مواقع آگاهانه و درست میدانید، حتی شما میگویید که کودک چه احساسی دارد یا باید چه احساسی داشته باشد، سخنان نیشدار و متلک به کودک میگویید، به خواستهها و احساسات کودک بیاحترامی میکنید، بهدلیل بیحوصلگی وسط حرف کودک میپرید و خودتان رشته سخن را بهدست میگیرید، کودک و احساس او را تحقیر میکنید. مثالها:
- ولش کن الان خودش لوس کرده، خودش خوب میشه
- چرا میگی از برادرت تنفر داری، من میدانم که تو برادرت رو خیلی دوست داری
- بچه است دیگه نمیفهمه
۴. متهم کردن کودک به بد طینتی و لجبازی: دائما به کودک میگویید که او کودک لجبازی است و هدفش تنها عصبانی کردن شما است. هنگامی که کودک وسیله خانه را میشکند، بهجای آنکه فکر کنید کودک نیازمند راهنمایی و پرورش است، بدترین انگیزههای ممکن را به او نسبت میدهید. نگرش شما آن است که احتمالا او میخواهد صبر شما را اندازه بگیرد و تا شما را کلافه نکند دست بردار نیست.
شاید کودک نیازمند فضایی برای بازی است، زیرا رشد فیزیکی او این حرکت و جنب و جوش را میطلبد، ولی شما همه کارهای او را به گوش بهفرمان نبودن و لجبازی او نسبت میدهید.
۵. اولویت قائل شدن برای نظم و قانون: آنچه در خانه شما بیشترین اهمیت را دارد، نظم و انضباط است و کودک تنها زمانی تایید و محبت شما را دریافت میکند که مطابق قوانین و خواستههای شما عمل کند. هیچگونه انعطافی در قوانین و خواستههای خود در هیچ شرایطی قائل نیستید. بهطور مثال، اگر پسرخاله همسن کودکتان بعد از مدتها به خانه شما آمده و آنها سخت مشغول بازی با یکدیگر هستند و کودک به شما میگوید میخواهد کمی دیگر بازی کند، شما در حالیکه میتوانید انعطاف بهخرج داده و برای او توضیح دهید که احساس او را درک میکنید که چقدر دلش میخواهد با پسرخالهاش بیشتر بازی کند، قانون خواب در راس ساعت ۱۰ شب را به او یادآوری کرده و او را مجبور به اطاعت میکنید. در حالیکه میتوانستید به او بگویید که امشب استثنا است و او میتواند کمی بیشتر بیدار بماند.
۶. پاداش دادن به کودک لجباز: بسیاری از والدین ناآگاهانه به رفتار لجبازی کودک لجباز خود پاداش میدهند. وقتی قوانین ناعادلانه و سختگیرانهای برای کودک وضع میکنیم و بدون تفکر و بهدلیل آنکه حوصله فکر کردن و همراهی کردن با درخواستهای کودک را نداریم به هر خواسته او از روی عادت نه میگوییم، با پافشاری و اصرار کودک مواجه میشویم. کودک با لجبازی و پافشاری از شما میخواهد که به خواست او تن بدهید. شما از پافشاری او خسته میشوید و قبول میکنید. کودک میفهمد که میتواند با اصرار و لجبازی به خواسته خود برسد. بار دیگر مطمئناً بیشتر تلاش خواهد کرد تا صبر شما را لبریز کند و به خواستهاش برسد. شما با رفتار خود به او آموختهاید که اگر میخواهد به خواستهاش برسد، باید آن را با لجبازی بهدست آورد زیرا در غیر اینصورت جواب شما منفی است.
این مطلب در تاریخ پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ ارسال شده است .